جامهخانهvestry, vestry-roomواژههای مصوب فرهنگستانفضایی باز یا بسته در داخل کلیسا یا در جوار نمازخانه یا هر فضای مذهبی دیگر که البسه و وسایل و ظروف مربوط به مراسم مذهبی در آن نگهداری میشود
جامخانهلغتنامه دهخداجامخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری است . در 16 هزارگزی جنوب خاوری ساری و 9 هزارگزی تکاو و 3 هزارگزی شوسه قرار دارد.
جامخانهلغتنامه دهخداجامخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) موضعی است از اندرود در فرح آباد مازندران . رجوع به سفرنامه مازندران رابینو ص 12، 13، 49، 119 بخش انگلیسی شود.
جامه خانهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهجایی که در آن جامههای دوخته و نادوخته را نگهداری میکردند؛ رختخانه؛ انبار البسه: ◻︎ پشمینهپوش خرقهٴ سالوس تا نسوخت / از جامهخانهٴ کرمت خلعتی نیافت (کمال خج
جامه دارفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. کارگری که در حمامهای عمومی لباسهای مردم را حفظ میکند.۲. مٲمور و نگهبان جامهخانه؛ کسی که انبار البسه به او سپرده میشده.۳. نوکر یا خدمتکاری که وظیفۀ او نگ
تاب خانهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ‹تاوخانه، تاوانه› خانهای که در زمستان با بخاری گرم شود؛ گرمخانه؛ خانۀ زمستانی: ◻︎ در چنین فصل تابخانهٴ شاه / داشته طبع چار فصل نگاه (نظامی۴: ۶۱۱).۲. خانه
جام خانهلغتنامه دهخداجام خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) آینه خانه را گویند، و آن خانه ای است که در و دیوار آن را شیشه بندی کرده باشند. (برهان ) (ناظم الاطباء). خانه ای که در و دیوا