جامع مزینانلغتنامه دهخداجامع مزینان . [ م ِ ع ِ م َ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد، ده سال قبل در مزینان مسجد جامعی بنا کرده اند ولی قبل از این بنا مسجدی در همین مکان بوده که بمرور د
جامعلغتنامه دهخداجامع. [ م ِ ] (اِخ ) ابن صَبیح از روات است . عبدالغنی ابن سعید او را در زمره ٔ مشتبهان آورده گوید: وی ضعیف است . (از لسان المیزان ).
جامعلغتنامه دهخداجامع. [ م ِ ] (اِخ ) (...ابن المطلب ). مسجد جامعی است در بغداد. رجوع به حاشیه ٔ شدالازار مصحح مرحوم قزوینی ص 311 شود.
جامعلغتنامه دهخداجامع. [ م ِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ملقب به سکری . و مکنی به ابی القاسم البصری ، محدث است . وی پس از سال 300 هَ .ق . درگذشت . ابن یونس گوید: جامعبن ابراهیم بن محمد
جامعلغتنامه دهخداجامع. [ م ِ ] (اِخ ) ابن ابی راشد کاهلی کوفی و ثقه است . (المعرب مصحح احمدمحمد شاکر ص 352 و ذیل همان صفحه ).
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شاه افغان درّانی ابدالی (از 1160 تا 1187 هَ . ق .). ابوالحسن گلستانه در مجمل التواریخ آرد: احمدخان ولد زمان خان ابدالی سدوزه ای قبل از ا