جالسلغتنامه دهخداجالس . [ ل ِ ] (ع ص ) از جلوس ، ضد قائم وآن اعم از قاعد است . (اقرب الموارد). نشسته . (ناظم الاطباء). || نشیننده . نشاننده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || به «ن
جالسگرلغتنامه دهخداجالسگر. [ ل ِ گ َ ] (ص مرکب ) خرامنده و کسی که از روی ناز و غمزه راه رود. (ناظم الاطباء). جالشکر. رجوع به جالشکر و چالشکر شود.
جالسگرلغتنامه دهخداجالسگر. [ ل ِ گ َ ] (ص مرکب ) خرامنده و کسی که از روی ناز و غمزه راه رود. (ناظم الاطباء). جالشکر. رجوع به جالشکر و چالشکر شود.