جابزةلغتنامه دهخداجابزة. [ ب ِ زَ] (ع اِ) فرار. || سعی . (منتهی الارب ). دراقرب الموارد و تاج العروس این کلمه در «ج ب ز» بدین دو معنی نیامده اما در منتهی الارب ذیل «ج ء ب ز» آمده
جارزةلغتنامه دهخداجارزة. [ رِ زَ ] (ع ص ) ارض جارزة؛ زمین خشک و درشت که ریگ فراگرفته باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). || زمین هموار. (منتهی الارب ). ج ، جَوارِ
جائزةلغتنامه دهخداجائزة. [ ءِ زَ ] (ع اِ) صلة. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). ج ، جوائز. || عطیة. (منتهی الارب ). عطا. (دهار). انعام . (غیاث اللغات ). ج ، جوائز. || ارمغان . تحفه
جابزةلغتنامه دهخداجابزة. [ ب ِ زَ] (ع اِ) فرار. || سعی . (منتهی الارب ). دراقرب الموارد و تاج العروس این کلمه در «ج ب ز» بدین دو معنی نیامده اما در منتهی الارب ذیل «ج ء ب ز» آمده
جاذغالیلغتنامه دهخداجاذغالی . [ذُ ] (اِ مرکب ) صحیح این کلمه «جازغالی » است ولی به غلط جاذغالی معمول شده است . جائی که زغال در آن ریزند. ظرف زغال . جائی که به ریختن زغال اختصاص دهن