جاریهفرهنگ انتشارات معین(یَ یا یِ ) [ ع . ] (اِ.) 1 - (ص .) مؤنث جاری . 2 - کنیز. 3 - کشتی . 4 - آفتاب . 5 - آب روان . ؛سننِ ~ عادات و رسوم رایج .
جاریهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. =جاری۲۲. (اسم) [جمع: جواری] کنیز کوچک؛ کنیزک.۳. (اسم) [جمع: جواری] کشتی.
جاریةلغتنامه دهخداجاریة. [ ی َ ] (اِخ ) بنت مالک بن حذیفةبن بدر الفزاریة است . در امتاع الاسماع ص 296 نام او آمده است .
جاریةلغتنامه دهخداجاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن اصرم کلبی اجداری از بنی عامربن عوف است . ابن ماکولا گفت : جاریةبن اصرم صحابی و در شمار بصریها است و ابونعیم گفت : وی را صحبت نبوده است
جاریةلغتنامه دهخداجاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن جابر عصری . ابن حجر آرد: رشاطی او را جزء وفد عبدقیس آورده است و ابن منده او را بنام جویریه عصری ذکر کرده و بگمان من این دو یک تن اند -
جاریةلغتنامه دهخداجاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن حُمَیْل بن شبةبن قرط اشجعی . طبری گفت : وی اسلام آورد و از اصحاب رسول اکرم (ص ) شد. ابن کلبی گفت : او جاریةبن حمیل بن شبةبن قرطبن مرةب
جاریةلغتنامه دهخداجاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن زید... ابن کلبی آرد: او صحابی است و در جنگ صفین با علی بود. (الاصابة ج 1 ص 227).
جاریةلغتنامه دهخداجاریة. [ ی َ ] (اِخ ) بنت مالک بن حذیفةبن بدر الفزاریة است . در امتاع الاسماع ص 296 نام او آمده است .
جاریةلغتنامه دهخداجاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن اصرم کلبی اجداری از بنی عامربن عوف است . ابن ماکولا گفت : جاریةبن اصرم صحابی و در شمار بصریها است و ابونعیم گفت : وی را صحبت نبوده است
جاریةلغتنامه دهخداجاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن جابر عصری . ابن حجر آرد: رشاطی او را جزء وفد عبدقیس آورده است و ابن منده او را بنام جویریه عصری ذکر کرده و بگمان من این دو یک تن اند -
جاریةلغتنامه دهخداجاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن حُمَیْل بن شبةبن قرط اشجعی . طبری گفت : وی اسلام آورد و از اصحاب رسول اکرم (ص ) شد. ابن کلبی گفت : او جاریةبن حمیل بن شبةبن قرطبن مرةب
جاریةلغتنامه دهخداجاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن زید... ابن کلبی آرد: او صحابی است و در جنگ صفین با علی بود. (الاصابة ج 1 ص 227).