جاتلغتنامه دهخداجات . [ جات ت ] (ع ص ) از: جَت َّ. کسی که دست بر گوسپند کشد تا فربهی آن معلوم کند. (از منتهی الارب ).
جاتلغتنامه دهخداجات . (پسوند)علامت جمع در فارسی . تازیان بعض کلمات فارسی مختوم به «ه » غیرملفوظ را تعریب کرده به «ات » جمع بسته اند، و ایرانیان اینگونه جمع معرب را از آنان اقتب
جاتفرهنگ انتشارات معین(پس جمع .) تازیان بعض کلمات فارسی مختوم به « ه » غیرملفوظ را تعریب کرده به «ات » جمع بسته اند و ایرانیان این گونه جمع معرب را از آنان اقتباس کرده و کلمات دیگر (
جات کرملغتنامه دهخداجات کرم . [ ک َ ] (اِ) این کلمه را بیرونی در ماللهند بکار برده و نام قربانیی است که برهمنان طفل را کنند در روزهای بین وضع حمل و ارضاع . ماذا وضعت المراءة حملها
جاتاغلغتنامه دهخداجاتاغ . (اِ) کلیجه ٔ خیمه را گویند و آن تخته ای باشد سوراخ دار که بر سر ستون خیمه گذارند. (برهان ). ترکی است بمعنی کلیجه ٔ خیمه و بادریسه . (غیاث اللغات ) : ای
جاتاقلغتنامه دهخداجاتاق . (اِخ ) یکی از قراولخانه هائی است که در سمت مشرق و شمال بجنورد مابین خاک زعفرانلوو شادلو واقع و معبر مخصوص طوائف تکه است که هرگاه آنجا قراول و مستحفظ مخص
جاتکلغتنامه دهخداجاتک . [ ت َ ] (اِ) این کلمه هندی و نام طبقات است از جهت نسبت و آن طبقات را برن نامند یعنی الوان : وهم یسمون طبقاتهم برن ای الالوان و یسمونها من جهة النسب جاتک
جاتنلغتنامه دهخداجاتن . [ ت َ ] (اِخ ) از نامهای باریتعالی است جل جلاله بلغت زند و پازند. این کلمه هزوارش است و جاتن نوشته میشود و به پهلوی یزت خوانده میشود بمعنی ایزد. (حاشیه ٔ
جات کرملغتنامه دهخداجات کرم . [ ک َ ] (اِ) این کلمه را بیرونی در ماللهند بکار برده و نام قربانیی است که برهمنان طفل را کنند در روزهای بین وضع حمل و ارضاع . ماذا وضعت المراءة حملها
جاتاغلغتنامه دهخداجاتاغ . (اِ) کلیجه ٔ خیمه را گویند و آن تخته ای باشد سوراخ دار که بر سر ستون خیمه گذارند. (برهان ). ترکی است بمعنی کلیجه ٔ خیمه و بادریسه . (غیاث اللغات ) : ای
جاتاقلغتنامه دهخداجاتاق . (اِخ ) یکی از قراولخانه هائی است که در سمت مشرق و شمال بجنورد مابین خاک زعفرانلوو شادلو واقع و معبر مخصوص طوائف تکه است که هرگاه آنجا قراول و مستحفظ مخص
جاتکلغتنامه دهخداجاتک . [ ت َ ] (اِ) این کلمه هندی و نام طبقات است از جهت نسبت و آن طبقات را برن نامند یعنی الوان : وهم یسمون طبقاتهم برن ای الالوان و یسمونها من جهة النسب جاتک