جابهجاییdisplacement 1واژههای مصوب فرهنگستان[روانشناسی] سازوکاری دفاعی که در آن عاطفۀ فرد از تصور یا موضوعی خاص معطوف به تصور یا موضوعی دیگر میشود [فیزیک] هرگونه حرکت ذره یا جسم از یک نقطۀ فضا به نقطۀ
جابهجایی ارتفاعیrelief displacementواژههای مصوب فرهنگستانانحراف نقطۀ تصویری از نقطۀ اصلی در هنگامی که نقطۀ شیئی به موازات محور اپتیکی حرکت داده میشود
جابهجایی اینشتینیEinstein shift, Einstein displacementواژههای مصوب فرهنگستان← انتقالبهسرخِ گرانشی
جابهجایی شیمیاییchemical shiftواژههای مصوب فرهنگستانتغییر مکان قلههای طیف تشدید مغناطیسی هسته براثر پوشیدگی الکترونهای پیرامون آنها
واکنش جانشینی هستهدوستnucleophilic substitution reactionواژههای مصوب فرهنگستانواکنشی که در آن یک هستهدوست با جابهجا کردن گروه ترککننده به اتم کربن در یک مولکول متصل میشود متـ . جابهجایی هستهدوست nucleophilic displacement
اَبیراهی نورaberration of lightواژههای مصوب فرهنگستانجابهجایی ظاهری مکان ستاره به علت متناهی بودن سرعت نور و نیز به علت حرکت مداری زمین در فاصلۀ رسیدن نور به ناظر
اختلافمنظر روزانهdiurnal parallax, geocentric parallaxواژههای مصوب فرهنگستانجابهجایی ظاهری اجرام آسمانی نزدیک به زمین نسبت به ستارههای دوردست که به دلیل جابهجایی ناظر براثر چرخش زمین ایجاد میشود
انتقال آکوستیکیacoustic transmissionواژههای مصوب فرهنگستانجابهجایی انرژی براثر حرکت موج آکوستیکی در محیط
انتقال 3translation 1واژههای مصوب فرهنگستانجابهجایی جسم در فضا بیآنکه شکل یا سمتگیری آن تغییر کند