ثیبلغتنامه دهخداثیب . [ ث َی ْ ی ِ ] (ع ص ، اِ) کالم . زن شوی دیده که اکنون بی شوی است به طلاق یا مرگ شوی . بیوه . عوان . مقابل . دوشیزه . ج ، ثیبات . || مردزن گرفته که اکنون ب
ثیبفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیشوهر، بیشوی، بیوه ۲. پسر، عزب، مجرد ۳. زن، نادختر ≠ باکره، بتول، بکر، دوشیزه، عذرا
ثیبفرهنگ انتشارات معین(ثَ یِّ) [ ع . ] (ص .) 1 - زن بیوه . 2 - مردِ زن دیده ، که اکنون بی زن است . مق پسر، عزب .
ثیبةلغتنامه دهخداثیبة. [ ث َی ْ ی ِ ب َ ] (ع ص ، اِ) زن شوهردیده و از شوهر جدامانده خواه به طلاق و خواه به مرگ شوی . کالم . بیوه . مقابل باکره ؛ دوشیزه .
ثیباتلغتنامه دهخداثیبات . [ ث َی ْ ی ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثیب . زنان بیوه از شوی مرده و یا طلاق گرفته .
ثیبوبهواژهنامه آزاد[ ث َی ْ بو بَ ة ] (ع مص) (اصطلاح فقهی، اصطلاح حقوقی) حالت زنی که شوی دیده و اکنون بی شوی است ، به طلاق یا مرگ شوی . بیوگی . عوانی . بی فریادرسی . مقابل دوشیزگی
ثیبهفرهنگ انتشارات معین(ثَ یِّ بِ) [ ع . ثیبة ] (ص .) مؤنث ثیب ، زن شوی دیده و از شوهر جدا مانده . خواه به طلاق و خواه به مرگ شوی ، بیوه . مق باکره ، دوشیزه .
ثیباتلغتنامه دهخداثیبات . [ ث َی ْ ی ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثیب . زنان بیوه از شوی مرده و یا طلاق گرفته .
ثیبهفرهنگ انتشارات معین(ثَ یِّ بِ) [ ع . ثیبة ] (ص .) مؤنث ثیب ، زن شوی دیده و از شوهر جدا مانده . خواه به طلاق و خواه به مرگ شوی ، بیوه . مق باکره ، دوشیزه .
ثیبةلغتنامه دهخداثیبة. [ ث َی ْ ی ِ ب َ ] (ع ص ، اِ) زن شوهردیده و از شوهر جدامانده خواه به طلاق و خواه به مرگ شوی . کالم . بیوه . مقابل باکره ؛ دوشیزه .