سپسلغتنامه دهخداسپس . [ س ِ پ َ ] (ق ) پس و پستر و بعد، چنانکه گویند: از این سپس ؛ یعنی پس از این و بعد از این . (برهان ). بعد. (نصاب الصبیان ). پس . (جهانگیری ). پس و پستر و ب
ثحثحةلغتنامه دهخداثحثحة. [ ث َ ث َ ح َ ] (ع اِ) آوازی که در اوگرفتگی باشد نزدیک کام . || آواز گرفته .
ثأثاءلغتنامه دهخداثأثاء. [ ث َءْ ] (ع صوت ) کلمه ای است که بدان تِکّه را به گشنی دارند. کلمه ای است که بدان تکه را برای جهیدن بر ماده خوانند.
ثحثحةلغتنامه دهخداثحثحة. [ ث َ ث َ ح َ ] (ع اِ) آوازی که در اوگرفتگی باشد نزدیک کام . || آواز گرفته .
ثأثاءلغتنامه دهخداثأثاء. [ ث َءْ ] (ع صوت ) کلمه ای است که بدان تِکّه را به گشنی دارند. کلمه ای است که بدان تکه را برای جهیدن بر ماده خوانند.