سوینلغتنامه دهخداسوین . [ س ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان گندوان بخش ترک شهرستان میانه . دارای 383تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات ، عدس ، نخود سیاه و بزرک است . (از فر
سوینلغتنامه دهخداسوین . [ س َ ] (اِ) دیگ ، طبق ، کاسه ، کوزه و امثال آن مطلقاً و به عربی ظرف و انا راگویند. (برهان ) (جهانگیری ). مطلق ظرف . (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). || آبدان
ترکی بن سعیدلغتنامه دهخداترکی بن سعید. [ ت ُ ی ِ ن ِ س َ ] (اِخ ) (... - 1305 هَ . ق .)...بن سلطان حاکم عمان بود و در زمان امارت برادرزاده اش سالم بن ثوینی از عمان برفت و در هند اقامت ک
عزانلغتنامه دهخداعزان . [ ع َزْ زا ] (اِخ ) ابن قیس بن عزان بن قیس بن احمدبن سعید بوسعیدی . از امامان عمان . بسال 1285 هَ .ق . پس از خلع سلطان سالم بن ثوینی ، با وی در مسقط بیعت
واردنلغتنامه دهخداواردن . [ دَ ] (اِ) واردان . وردنه . چوبی است که دو سر آن باریک و میان گنده می باشد و خمیر نان را بدان پهن سازند و عربان ثوینا میگویند. (از برهان ) (از آنندراج
پرازدهلغتنامه دهخداپرازده . [ پ َ / پ ِ دَ / دِ ](اِ) چانه . چونه . پاره ای از خمیر باشد که بجهت یک ته نان گرد و گلوله کرده باشند. (برهان ). آرد خمیرکرده باشد که آنرا بجهت نان گرد