ثوریانلغتنامه دهخداثوریان . [ ث َ ] (اِخ ) فرقه ای از متصوفه بر طریقت ابی الحسن احمدبن ثوری . (کشف المحجوب هجویری ).
سوریانلغتنامه دهخداسوریان . (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده . مختصات جغرافیایی آن عبارتند از طول 53 درجه و 40 دقیقه از گرینویچ ، عرض 30 درجه 28 دقیقه و ارتفاع
ثریانلغتنامه دهخداثریان . [ ث َ رَ ] (ع اِ) التقاء ثَریان و ثَروَان ؛ نم به نم رسیدن ، یعنی بحدی باران آمدن که بزمین فرو شود تا با نم و تری زیر زمین تلاقی کند و نیز التقاء ثَرَیا
ثورانلغتنامه دهخداثوران . [ ث َ وَ ] (ع مص )ثور. برانگیخته شدن . || برخاستن گرد و دود و فتنه . برآمدن گرد و دود. || برجستن سنگ خوار و ملخ . || ظاهر شدن خون . || برآمدن گره بر اند
ثورانفرهنگ انتشارات معین(ثَ وَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - هیجان ، به هیجان آمدن . 2 - برخاستن گرد و غبار. 3 - برپا شدن فتنه .
ثریانلغتنامه دهخداثریان . [ ث َ رَ ] (ع اِ) التقاء ثَریان و ثَروَان ؛ نم به نم رسیدن ، یعنی بحدی باران آمدن که بزمین فرو شود تا با نم و تری زیر زمین تلاقی کند و نیز التقاء ثَرَیا
ثورانلغتنامه دهخداثوران . [ ث َ وَ ] (ع مص )ثور. برانگیخته شدن . || برخاستن گرد و دود و فتنه . برآمدن گرد و دود. || برجستن سنگ خوار و ملخ . || ظاهر شدن خون . || برآمدن گره بر اند
ثورلغتنامه دهخداثور. [ ث َ ] (ع مص ) ثوران . انگیخته شدن گرد و دود و مانند آن . انگیخته شدن خشم و فتنه . || برجستن به غضب برای زدن کسی . || برانگیخته شدن . || برآمدن حصبه و سرخ