صورالغتنامه دهخداصورا. [ ] (اِ) سام ابرص است و گفته اند نوعی از وزغ کبیرالرأس مربع شبیه برأس ام جنین عریض الجسد است و حردون را نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه ). وزغ . سام ابرص
ثورالماءلغتنامه دهخداثورالماء. [ ت َ رُل ْ ] (ع اِ مرکب ) سبزی که بر آب بندد. بزغمه . جامه ٔ غوک . جل وزغ چغزپاره . چغزلاده . چغزوازه . خزه . طحلب . عرمض . غلفق . گاو آب .
ثورانلغتنامه دهخداثوران . [ ث َ وَ ] (ع مص )ثور. برانگیخته شدن . || برخاستن گرد و دود و فتنه . برآمدن گرد و دود. || برجستن سنگ خوار و ملخ . || ظاهر شدن خون . || برآمدن گره بر اند
ثورانفرهنگ انتشارات معین(ثَ وَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - هیجان ، به هیجان آمدن . 2 - برخاستن گرد و غبار. 3 - برپا شدن فتنه .
ثورالماءلغتنامه دهخداثورالماء. [ ت َ رُل ْ ] (ع اِ مرکب ) سبزی که بر آب بندد. بزغمه . جامه ٔ غوک . جل وزغ چغزپاره . چغزلاده . چغزوازه . خزه . طحلب . عرمض . غلفق . گاو آب .
ثورانلغتنامه دهخداثوران . [ ث َ وَ ] (ع مص )ثور. برانگیخته شدن . || برخاستن گرد و دود و فتنه . برآمدن گرد و دود. || برجستن سنگ خوار و ملخ . || ظاهر شدن خون . || برآمدن گره بر اند
ثورلغتنامه دهخداثور. [ ث َ ] (ع مص ) ثوران . انگیخته شدن گرد و دود و مانند آن . انگیخته شدن خشم و فتنه . || برجستن به غضب برای زدن کسی . || برانگیخته شدن . || برآمدن حصبه و سرخ