ثوابتفرهنگ فارسی عمیدستارههایی که قدما آنها را ثابت میپنداشتند ولی با چشم مسلح میتوان حرکت آنها را دید.
ثوابتلغتنامه دهخداثوابت . [ ث َ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثابتة . تمام ستارگان جز هفت ستاره ٔ سیاره . ستارگان آرمیده . ستارگان یابانی . ستارگان بیابانی . نجوم ثابته ، خلاف سیارات و از آن رو آنان را ثوابت گویند که حرکت آنان در نظر ما یا نامشهود و یا نسبت بسیارات نهایت بطی ٔ باشد. و ثوابت را قدما در
ثوابتفرهنگ فارسی معین(ثَ بِ) [ ع . ] (اِ.) جِ ثابته ؛ ستارگان ثابت که مانند سیارات حرکت انتقالی ندارند.
توابیتلغتنامه دهخداتوابیت . [ت َ ] (ع اِ) ج ِ تابوت . (دهار) (المنجد) (ناظم الاطباء) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تابوت شود.
توآبادلغتنامه دهخداتوآباد. [ ] (اِخ ) دهی از دهستان خرقان شرقی واقع در بخش آوج شهرستان قزوین که 996 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
توبتلغتنامه دهخداتوبت . [ ت َ / تُو ب َ ] (از ع ، اِمص ) توبه . توبة : بر او باید پیوست ... آنگاه ... انابت مفید نباشد، نه راه بازگشتن مهیا... و نه طریق توبت آسان . (کلیله و دمنه ).عهدهای شکسته را چه طریق چاره هم توبتست و شعابی
صیاحلغتنامه دهخداصیاح . [ص َی ْ یا ] (اِخ ) از ستارگان ، و از ثوابت و از صور شمالی است . حارس الشمال . راعی الشاء. عرقوب الاسد. طاردةالبرد. درک الاسد. بقار. گاوچران . رجوع به ثوابت شود.
ثابتاتلغتنامه دهخداثابتات . [ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثابته . کواکب ثابته . ثوابت .- چرخ ثابتات . فلک ثوابت . فلک هشتم : یا کسی دیگر مر او را برکشیدآنکه کرسی اوست چرخ ثابتات .ناصرخسرو.