ثنیة مدرانلغتنامه دهخداثنیة مدران . [ ث َ نی ی َ ت ُ م ِ ] (اِخ ) محلی است در راه تبوک از مدینه و در آنجا پیغمبر مسجدی بساخت . (معجم البلدان ).
ثنیةلغتنامه دهخداثنیة. [ ث ِن ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) فرومایه . خوارتر و زبون تر چیزی : فلان ثِنیةُ اهل بیته .
ثنیةلغتنامه دهخداثنیة. [ ث َ نی ی َ ] (اِخ ) موضعی است دور از مدینه و در آن عقبه ای است . (منتهی الارب ).
ثنیةلغتنامه دهخداثنیة. [ ث َ نی ی َ ] (ع اِ) پشته . راه پشته و کوه . راه دو کوه . راه بسوی کوه . || شهیدانی که استثناء کرد ایشان را اﷲ تعالی از صعقه حیث قال : و نفخ فی الصور فَص
مدرانلغتنامه دهخدامدران . [ م ِ ] (اِخ ) جایگاهی است در طریق تبوک از مدینه و موسوم است به ثنیة مدران . (از معجم البلدان ). یکی از مساجد نبی است . (منتهی الارب ). رجوع به ثنیة مدر
راهطلغتنامه دهخداراهط. [ هَِ ] (اِخ ) جایگاهی است در غوطه ٔ دمشق در سمت خاوری آن بعد از «موج عذراء» در کنار حمص هنگامی که از قصیر بسوی «ثنیة العقاب » بیایی ، جایگاه مذکور در طرف
پشتهلغتنامه دهخداپشته . [ پ ُ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) مقداری که با پشت توان برداشت . هر چیز که بر پشت گیرند از هیمه و جز آن . کوله . کوله بار. بار : شب زمستان بود کپی سرد یافت کر
تاج الدینلغتنامه دهخداتاج الدین . [ جُدْ دی ] (القاضی ... مکی ) (اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم بن تاج الدین بن محمد متوفی بسال 1066 هَ . ق . قاضی ادیب از اهالی مکه واصلش از مدینه بود اشعا
گرگانلغتنامه دهخداگرگان . [ گ ُ ] (اِخ ) پهلوی آن ورکان = هیرکانیا . رک : مارکوارت . شهرستانها ص 12 ح 17: اونوالا 92. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نام شهری است در دارالملک استرآ