تسبیللغتنامه دهخداتسبیل . [ ت َ ] (ع مص ) سبیل کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). در باختن در راه خدای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). قرار دادن چیزی در راه خیر و
اجتناءلغتنامه دهخدااجتناء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) جَنْی . (زوزنی ). میوه چیدن . باز کردن میوه را. بار از درخت باز کردن . چیدن . اقتطاف . قَطف : هرکس بیخ خشک کاشت به اجتنای ثمرتش بهره
مخمرلغتنامه دهخدامخمر. [ م ُ خ َم ْ م َ ] (ع ص ) سرشته شده . (ازآنندراج ) (غیاث ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سرشته . (دهار چ بنیاد فرهنگ ). تخمیرشده و سرشته شده . (ناظ
غارلغتنامه دهخداغار. (ع اِ) درخت غار. شجرالغار.رند. مابهشتان . دانیمو. برگ بو. سقلیموس . ذافنی . لوره . باهشتان . لادرس . سنگ . امیر اوفوسدونس . دهمست . نباتی خوشبوی . (منتهی ا
مگسلغتنامه دهخدامگس . [ م َ گ َ ] (اِ)جانوری است کوچک و بالدار و پرنده که به تازی ذباب گویند. (ناظم الاطباء). ذباب . (زمخشری ) (ترجمان القرآن ). در اوستایی ، مخشی (پشه ، مگس ).