ثمراتلغتنامه دهخداثمرات . [ ث َ م َ ] (ع اِ) ج ِ ثمرة. درختها. ثمره ها. میوه ها. بارها : کشتی حسنات وثمراتش بدرودی . منوچهری .چون نقاب خاک از چهره بگشاد [ دانه ] ...لاشک آنرا بپر
ثمراءلغتنامه دهخداثمراء. [ ث َ ] (اِخ ) نام پشته ای است کناره ٔ طائف متصل سراة. (منتهی الارب ). با باء نیز روایت شده است . (ثبراء). (مراصد الاطلاع ).
عملیاتoperationsواژههای مصوب فرهنگستانفعالیت تبدیل منابع یا دادههای ورودی به کالاها یا خدمات یا ثمرات دلخواه و ایجاد ارزش و ارائة آن به مشتری
شعابلغتنامه دهخداشعاب . [ ] (ع اِ) برگش مانند ماهی کوچک است و ثمراتش مثل سارق و در طرفی سه دانه بود و از مسهلات است و بعضی آن را حب الملوک خوانند. (نزهةالقلوب ).
بهرورلغتنامه دهخدابهرور. [ ب َ رَ / رِ وَ ] (ص مرکب ) بهره ور : هرکه طاعت شعار و دثار خویش کند از ثمرات دنیا و عقبی بهرور گردد. (کلیله و دمنه ). و رجوع به بهره ور شود.
تمتع یافتنلغتنامه دهخداتمتع یافتن . [ ت َ م َت ْ ت ُ ت َ ] (مص مرکب ) لذت یافتن . بهره و فایده یافتن . (ناظم الاطباء). تمتع بردن .نصیب یافتن : از ثمرات رأی در وقت آفت تمتعی زیادت نتو
دمیاطیلغتنامه دهخدادمیاطی . [ دِم ْ ] (اِخ ) محمد افندی حمدی ، معروف به نشار. از شعرا بود. او راست : ثمرات الافکار، که دیوان اشعار اوست . (از معجم المطبوعات مصر ج 1 ص 886).