ثمارلغتنامه دهخداثمار. [ ث ِ ] (ع اِ) ج ِ ثَمر و ثمرة. (زمخشری ). میوه ها : چگونگی آب و هوا و ثمار هر بقعتی از آن ... (ابن البلخی ).آب هش را میکشد هر بیخ خارآب هوشت چون رسد سوی
سمارلغتنامه دهخداسمار. [ س َ ] (ع ص ) شیر تنک بسیارآب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از مهذب الاسماء). || (اِ) گونه ای نی بوریاست . اسل . || نام گیاهی است . علف حصیر. || خرزهره .
سمارلغتنامه دهخداسمار. [ س ُم ْ ما ] (ع اِ) ج ِ سامر. افسانه گویندگان . (از آنندراج ). || کسانی که شب نخوابند و با ندیم خود صحبت کنند. (ناظم الاطباء).
elevatesدیکشنری انگلیسی به فارسیافزایش می یابد، بالا بردن، بلند کردن، ترفیع دادن، افراشتن، عالی کردن، نشاط دادن
مراضلغتنامه دهخدامراض . [ م ُ ] (ع اِ) بیماری ای است مهلک ثمار را. (منتهی الارب ). مرضی است که در میوه ها افتد و آنها را تباه کند. (از متن اللغة). آفتی که تباه کننده است میوه ها
شبابیلغتنامه دهخداشبابی . [ ش َ ] (اِخ ) او راست : «قطف الثمار»، برگزیده ای از ادب و تاریخ و جغرافیا. (از معجم المطبوعات ستون 1096).
بنات الماءلغتنامه دهخدابنات الماء. [ ب َ تُل ْ ] (ع اِ مرکب ) هر حیوان که در آب باشد. (مهذب الاسماء). آنچه در آب زندگی کند چون ماهی و پرنده و غورباغه . (ثمار القلوب ص 220). طایری است