ثقیللغتنامه دهخداثقیل . [ ث َ ] (اِخ ) نام پسر یکی از سلاطین روم :ابر میسره پور قیصر ثقیل ابر میمنه قیصر و کوس و پیل . فردوسی (لغت نامه ٔ شاهنامه ٔ ولف ص 725).شاید این لفظ ثفیل
ثقیللغتنامه دهخداثقیل . [ ث َ ] (ع ص ) گران . وزین . سنگین .مقابل خفیف ، سبک . گران سنگ . گران به وزن . || گران جان . آنکه صحبت وی را ناخوش دارند. (منتهی الارب ). خَلنفَع. ناکس
ثقیلفرهنگ مترادف و متضاد۱. سنگین، گران، وزین، هوار ۲. دیرهضم، ناگوار ۳. ناخوشایند ≠ سبک، خوشگوار، خوشایند
صقيلدیکشنری عربی به فارسیلعاب , لعاب شيشه , مهره , برق , پرداخت , لعابي کردن , لعاب دادن , براق کردن , صيقل کردن , بي نور و بيحالت شدن(درگفتگوي ازچشم)
ثقيلدیکشنری عربی به فارسیگرانبار , سنگين , ناگوار , شاق , غم انگيز , ظالمانه , گران , وزين , زياد , سخت , متلا طم , کند , دل سنگين , تيره , ابري , غليظ , خواب الود , فاحش , ابستن , بارد
سقیللغتنامه دهخداسقیل . [ س َ ] (اِخ ) نام پسر قیصر برادر کتایون به زمان لهراسب و گشتاسب . (ولف ) : ابر میسره پور قیصر سقیل ابر میمنه قیصر و کوس و پیل .فردوسی .
ثقیلهفرهنگ انتشارات معین(ثَ لِ) [ ع . ثقیلة ] (ص .) مؤنث ثقیل . ؛اجسام ِ ~ اجسامی وزین مانند خاک و سنگ .
اصول ثقیللغتنامه دهخدااصول ثقیل . [ اُ ل ِ ث َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از هفده اصول موسیقی ، و اصول را بهندی تال گویند. (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به اصول شود.
ثقیلهفرهنگ انتشارات معین(ثَ لِ) [ ع . ثقیلة ] (ص .) مؤنث ثقیل . ؛اجسام ِ ~ اجسامی وزین مانند خاک و سنگ .