ثفاللغتنامه دهخداثفال . [ ث َ ] (ع اِ) سنگ زیرین آسیا. || ابریق . || سفره ای که زیر دستاس باز افکنند. آسیاروب . ج ، أثفلة.
ثفاللغتنامه دهخداثفال . [ ث َ ] (ع ص ، اِ) اشتر دیررو و کاهل . گران رو از شتران و جز آن . || ابریق . ج ، ثُفل .
سفالگویش اصفهانی تکیه ای: geli طاری: sufâl طامه ای: sofâl/ geli طرقی: söfâl/geli/kâši کشه ای: sofâl نطنزی: geli
ثافل اصغرلغتنامه دهخداثافل اصغر. [ ف ِ ل ِ اَ غ َ ] (اِخ ) کوهی است براه مکه . || ثافل اصغر و ثافل اکبر نام دو کوه است از بنی ضمره که فاصله ٔ آنها تا رضوی دو شب است . (مراصد).
تثفیللغتنامه دهخداتثفیل . [ ت َ ] (ع مص ) خوردن طعام را با شیر. (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || ثفال گستردن آسیا را. (از منتهی الارب ) (از ن
دیررولغتنامه دهخدادیررو. [ رَ / رُو ] (نف مرکب ) کندرو. (یادداشت مؤلف ). کند، بطی ٔ : و ستاره از بهر آن دیررو گردد.(التفهیم ). ثفال ؛ شتر دیررو. (السامی فی الاسامی ).
عزمیلغتنامه دهخداعزمی . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب به عزم ، مرد که ایفای عهد نماید. (منتهی الارب ). وفاکننده ٔ به عهد. (از اقرب الموارد). || کنجاره فروش . (منتهی الارب ). فروشنده ٔ