صفدیکشنری عربی به فارسیشرح دادن , وصف کردن , تسويه کردن , حساب را واريز کردن , برچيدن , از بين بردن , مايع کردن , بصورت نقدينه دراوردن , سهام , تجويز کردن , نسخه نوشتن , تعيين کردن
ثفرلغتنامه دهخداثفر. [ ث َ / ث َ ف َ ] (ع اِ) پاردم که بهندوستان دمچی گویند. (غیاث اللغات ). || شرم دد و دام و مرغان شکاری یا راه نره از آنان . ج ، أثفار.
ثفرلغتنامه دهخداثفر. [ ث َ / ث َ ف َ ] (ع اِ) پاردم که بهندوستان دمچی گویند. (غیاث اللغات ). || شرم دد و دام و مرغان شکاری یا راه نره از آنان . ج ، أثفار.