32 مدخل
ثخ . [ ث ُ ] (ع اِ) خمیر ترش . خمیرمایه . مایه .
ثلخ . [ ث َ ] (ع مص ) سرگین کردن گاو در ایام بهار. || آلوده گردیدن به سرگین .
ثوخ . [ ث َ ] (ع مص ) ثوخ اِصبع؛ فرو رفتن انگشت در چیزی نرم و آماسیده .
اکو
جنگ زرهی
اکو صدایی
ECM
اکو، پژواک، طنین، انعکاس صدا، طنین صدا، عکس، توف، خنیدن