ثریا پاشالغتنامه دهخداثریا پاشا. [ ث ُ رَی ْ یا ] (اِخ ) یکی از وزرای دولت عثمانی پسر عثمان پاشای گمرک چی . مولد او بسال 1241 هَ . ق . در اسلامبول . او پس از اکمال تحصیلات در باب عال
ثریالغتنامه دهخداثریا. [ ث ُ رَی ْ یا ] (اِخ ) نام چاهی است در مکه از بنی تمیم بن مره . || آبهائی است از بنی محارب در شعبی . || آبی است از بنی ضباب در حمی ضریة. || قصری است که م
ثریالغتنامه دهخداثریا. [ ث ُ رَی ْ یا ] (اِخ ) نام کتابی است که مؤلف آن شناخته نشد. ابوریحان بیرونی فقره ای از آن نقل کرده است . (کتاب الجماهر ص 191).
ثریالغتنامه دهخداثریا. [ ث ُ رَی ْ یا ] (ع ص ، اِ) مصغر ثروی . || (اِخ ) پروین پرن . پرند. پرو. پروه . رَفه . رَمه . نرگسه . نرگسه ٔ چرخ . نرگسه ٔ سقف لاجورد. و آن منزل سوم است
اسحاقلغتنامه دهخدااسحاق . [ اِ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن میمون التمیمی الموصلی . مکنی به ابی محمد، و هرگاه که رشید استخفاف او خواستی وی را با کنیت ابوصفوان خواندی . مقام او در علم و
نعللغتنامه دهخدانعل . [ ن َ ] (ع اِ) پساهنگ و بشک و آهنی که برکف سم ستور میخ کنند تا سوده نگردد. (ناظم الاطباء).آنچه بدان سم ستور را از سودگی نگاه دارند. (منتهی الارب ) (از متن
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن السری . مکنی به ابوالفتوح و ابن الصلاح و ملقب بمجدالدین از فضلای یگانه و حکمای فرزانه بوده است و هم از خانواده ٔ اجلاء علماء
صالحلغتنامه دهخداصالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن احمد مرتینی . وی بسال 1218 هَ . ق . در ادلب از اعمال حلب متولد شد و هم بدانجا نشأت یافت و نزد پدرو دیگر علمای ادلب علم فراگرفت و در ص