ثروةلغتنامه دهخداثروة. [ ث َرْ وَ ] (ع مص ) بسیار مال شدن . || بسیار عدد شدن . رجوع به ثروت و ثراء شود.
ثرمدةلغتنامه دهخداثرمدة. [ ث َ م َ دَ ] (ع مص ) نیک ناپختن گوشت را یا آلوده بخاکستر کردن آنرا؛ ثرمداللحَم .
ثریدةلغتنامه دهخداثریدة. [ ث َ دَ ] (ع اِ) ثرید. ترید. اشکنه . نان شکسته در کاسه . || کفی که بالای خمر برآید. ج ، ثرائد.
اشکنهلغتنامه دهخدااشکنه . [ اِ ک َ ن َ / ن ِ ] (اِ) چین و شکن : فتنه رخش نرگس بیمار هم اشکنه ٔ زلف بخروار هم . امیرخسرو (از فرهنگ نظام ). چین وشکن اندام . (ناظم الاطباء) (برهان
ثروةلغتنامه دهخداثروة. [ ث َرْ وَ ] (ع مص ) بسیار مال شدن . || بسیار عدد شدن . رجوع به ثروت و ثراء شود.
ثرمدةلغتنامه دهخداثرمدة. [ ث َ م َ دَ ] (ع مص ) نیک ناپختن گوشت را یا آلوده بخاکستر کردن آنرا؛ ثرمداللحَم .