ثرثاللغتنامه دهخداثرثال . [ ث َ ] (اِخ ) جد والد احمدبن عبدالعزیزبن احمد محدث بغدادی . او راست جزئی در حدیث .
ثرثارلغتنامه دهخداثرثار. [ ث َ ] (ع ص ) بسیارگوی . || بیهوده گوی بسیارفریاد. ج ، ثَرثارون ، ثرثارین .
ثروقلغتنامه دهخداثروق . [ ث ُ ] (اِخ ) نام دهی است از بنی دوس . معجم البلدان . (مراصد الاطلاع ). و رجوع به ثردق شود.
بسیارلغتنامه دهخدابسیار. [ ب ِ ] (ق ، ص ) پهلوی وسیار مرکب از وس . ساختمان کلمه واضح نیست . در پارسی باستان وسی دهار «بسیار گرفته ، داشته » قیاس کنید با وسی کار پهلوی «نیبرگ 236»
ثرثاللغتنامه دهخداثرثال . [ ث َ ] (اِخ ) جد والد احمدبن عبدالعزیزبن احمد محدث بغدادی . او راست جزئی در حدیث .
ثرثارلغتنامه دهخداثرثار. [ ث َ ] (ع ص ) بسیارگوی . || بیهوده گوی بسیارفریاد. ج ، ثَرثارون ، ثرثارین .