ثرثاللغتنامه دهخداثرثال . [ ث َ ] (اِخ ) جد والد احمدبن عبدالعزیزبن احمد محدث بغدادی . او راست جزئی در حدیث .
ثرثارلغتنامه دهخداثرثار. [ ث َ ] (ع ص ) بسیارگوی . || بیهوده گوی بسیارفریاد. ج ، ثَرثارون ، ثرثارین .
ثروقلغتنامه دهخداثروق . [ ث ُ ] (اِخ ) نام دهی است از بنی دوس . معجم البلدان . (مراصد الاطلاع ). و رجوع به ثردق شود.
ثرثارلغتنامه دهخداثرثار. [ ث َ ] (اِخ ) نهر یا وادی بزرگی است که موقع فراوانی باران طولش بسیار بود ولی به تابستان در آن جز برکه های کوچک و چشمه های شور و جزئی آب چیزی نیست و آن د
ثرثاللغتنامه دهخداثرثال . [ ث َ ] (اِخ ) جد والد احمدبن عبدالعزیزبن احمد محدث بغدادی . او راست جزئی در حدیث .
ثرثارلغتنامه دهخداثرثار. [ ث َ ] (ع ص ) بسیارگوی . || بیهوده گوی بسیارفریاد. ج ، ثَرثارون ، ثرثارین .
ثروقلغتنامه دهخداثروق . [ ث ُ ] (اِخ ) نام دهی است از بنی دوس . معجم البلدان . (مراصد الاطلاع ). و رجوع به ثردق شود.
ثرثارلغتنامه دهخداثرثار. [ ث َ ] (اِخ ) نهر یا وادی بزرگی است که موقع فراوانی باران طولش بسیار بود ولی به تابستان در آن جز برکه های کوچک و چشمه های شور و جزئی آب چیزی نیست و آن د