سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده و پس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشددیکشنری فارسی به عربیخاص
موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشددیکشنری فارسی به عربیخاص
embeddingدیکشنری انگلیسی به فارسیتعبیه کردن، نشاندن، جاسازی کردن، فرو کردن، خواباندن، محاط کردن، دور گرفتن، جا دادن، در درون کار کردن
مسافر جانشینreplacement of a travellerواژههای مصوب فرهنگستانشخص ثالثی که برطبق شرایط مندرج در قرارداد مسافرتی میتواند به جای مسافر اصلی از خدمات گردشگری استفاده کند
بی شبهتلغتنامه دهخدابی شبهت . [ ش ُ هََ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + شبهت ، از شبهة «عربی ») بی شک . بی تردید : و هر راز که ثالثی در آن محرم نشود هرآینه از اشاعت مصون ماند و باز
تبانیلغتنامه دهخداتبانی . [ ت َ ] (مص ) با یکدیگر قراری نهادن ، و بیشتر تبانی علیه ثالثی است . مواضعه ٔ نهانی پیمان بستن . این کلمه برساخته از ماده ٔ «ب ن ی » است و در فرهنگهای ع
ثالثلغتنامه دهخداثالث . [ ل ِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از ثلث . || سوم . || سه کننده . || شخص خارجی : و هر راز که ثالثی در آن محرم نشود هر آینه از اشاعت مصون ماند. (کلیله و دمنه )