صدفلغتنامه دهخداصدف . [ ص َ دِ ] (اِخ ) بطنی است از کندة و الحال منسوب اند بسوی حضرموت . (منتهی الارب ).
صدفلغتنامه دهخداصدف . [ ص َ دُ ] (ع اِ) بریدگی کوه . || ناحیه و جانب و کرانه ٔ کوه . (منتهی الارب ).
ثداءلغتنامه دهخداثداء. [ث ُدْ دا ] (ع اِ) گیاهی است و در بیخ آن طرثوث می روید. (منتهی الارب ). ثُداة یکی ثُداء. (منتهی الارب ).
ثداملغتنامه دهخداثدام . [ ث َ / ث ِ ] (ع اِ) پالونه . (منتهی الارب ). پالاون . ترشی پالا. آبکش . صافی .
ثافرورسلغتنامه دهخداثافرورس . [ ] (اِخ ) یکی از شاگردان افلاطون طبیب یونانی و استاد وی او رابه علاج جراحات میداشت .
ثداءلغتنامه دهخداثداء. [ث ُدْ دا ] (ع اِ) گیاهی است و در بیخ آن طرثوث می روید. (منتهی الارب ). ثُداة یکی ثُداء. (منتهی الارب ).
ثداملغتنامه دهخداثدام . [ ث َ / ث ِ ] (ع اِ) پالونه . (منتهی الارب ). پالاون . ترشی پالا. آبکش . صافی .
ثافرورسلغتنامه دهخداثافرورس . [ ] (اِخ ) یکی از شاگردان افلاطون طبیب یونانی و استاد وی او رابه علاج جراحات میداشت .