ثبیتةلغتنامه دهخداثبیتة. [ ث ُ ب َ ت َ ] (اِخ ) بنت ضحاک . صحابیه است یا آن نبیتة به نون است . (منتهی الارب ).
ثبیتیلغتنامه دهخداثبیتی .[ ث ُ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب است به ثبیت که جد ابوالحسن احمدبن محمدبن ثبیت قاضی شیراز باشد. (سمعانی ).
ثبیتلغتنامه دهخداثبیت . [ ث َ ] (ع ص ، اِ) نعت از ثبات و ثبوت . || مرد دلاور. || مرد ثابت عقل . || اسب سبک و تیز رو. || ایستاده . برجای مانده . قرارگیرنده .
efficiencyدیکشنری انگلیسی به فارسیبهره وری، بازده، کارایی، راندمان، تولید، کفایت، سودمندی، میزان لیاقت، پرکاری، فعالیت مفید، عرضه
ثبیتیلغتنامه دهخداثبیتی .[ ث ُ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب است به ثبیت که جد ابوالحسن احمدبن محمدبن ثبیت قاضی شیراز باشد. (سمعانی ).
ثبیتلغتنامه دهخداثبیت . [ ث َ ] (ع ص ، اِ) نعت از ثبات و ثبوت . || مرد دلاور. || مرد ثابت عقل . || اسب سبک و تیز رو. || ایستاده . برجای مانده . قرارگیرنده .