ثبوتیلغتنامه دهخداثبوتی . [ ث ُ ] (ص نسبی ) مقابل سلبی . یطلق علی ما لایکون السلب جزءً من مفهومه و علی ما من شأنه الوجود الخارجی و علی الموجود الخارجی . و یرادف الثبوتی الوجودی . و یجی ٔ فی محله . رجوع به اثباتی شود.
ثبوتیلغتنامه دهخداثبوتی . [ ث ُ ](اِخ ) شاعری است و او را دیوانی است بترکی وی اشربه و معاجین در بازار قرامان قسطنطنیه میفروخته است .
ثبوتیفرهنگ فارسی معین( ~.) [ ع - فا. ] (ص نسب .) اثباتی . مق سلبی . ؛ صفات ~صفاتی که حق تعالی دارا است . مانند: قادر، عالم ، ازلی ، ابدی ، صادق .
بیثباتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام یثباتی، بوالهوسی، تغییر عقیده▼، تجدید نظر، ازگذشتهبریدن، توبه نادرستی، فقدانوظیفه، خیانت، فرقهگرایی چشمپوشی تناقضگويى، فقدانمسئولیت، تفنن، بازیگوشی، تلون مزاج، بیعزمی مراجعت، بازگشت سردرگمی، سرگردانی، بیهدفی
تبوتلغتنامه دهخداتبوت . [ ت َ ] (ع اِ) لغتی است در تابوت . (منتهی الارب ) (قطر المحیط). التابوت و التبوت ؛ الصندوق من الخشب و الفلک . ج ، توابیت . (قطر المحیط). تابوت . (ناظم الاطباء). رجوع به تابوت شود.
ثبوتلغتنامه دهخداثبوت . [ ث ُ ] (ع مص ) ایستادن . برجای ماندن . بُروک . تبراک . قرار گرفتن . || استوار شدن . پایداری . استقرار. || مداومت . || مواظبت . || ثابت شدن . تحقق . || حکم بوجود نسبت . || ثَبت . صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: نزد اشاعره با لفظ کون و وجود مرادف باشد و نزد معتزله اعم ا
ثبوتیهلغتنامه دهخداثبوتیه . [ ث ُ تی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث ثبوتی . مقابل سلبیه : صفات ثبوتیه . رجوع به اثباتی شود.
صفات ثبوتیهلغتنامه دهخداصفات ثبوتیه . [ ص ِ ت ِ ث ُ تی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به صفات باری شود.
اگوست کنتلغتنامه دهخدااگوست کنت . [ اُ ک ُ ] (اِخ ) دانشمند و فیلسوف و ریاضی دان نامی فرانسوی (1798 - 1857 م .). وی در مونپولیه به دنیا آمد و فلسفه ٔ اثباتی را بنیان نهاد و کتابی در فلسفه ٔ اثباتی (1830<
مدرکلغتنامه دهخدامدرک . [ م ُ رِ ] (ع ص ) دَرّاک . مدرکة. کثیرالادراک . (متن اللغة). فهمنده . رسنده . دریابنده . (غیاث اللغات ): رجل مدرک ؛ نیک دریابنده . (منتهی الارب ). ادراک کننده . یابنده . آنکه دریابد. نعت فاعلی است از ادراک . رجوع به ادراک شود. || بالغ. به مردی رسیده . (یادداشت مؤلف ):
هاریزونلغتنامه دهخداهاریزون . [ زُن ْ ] (اِخ ) فردریک . حقوق دان و ادیب و دانشمند انگلیسی . در اکتبر 1831 م . در لندن به دنیا آمد. در دانشگاه اکسفورد تحصیل کرد. از سال 1880 تا 1905 رئیس کمیته ٔ
آریلغتنامه دهخداآری . (ق ) کلمه ای است برای تصدیق در پاسخ استفهام ثبوتی . بلی . ها. ای . نعم . اجل . مقابل نه ، نی : چنین گفت آری شنیدم پیام دلم شد بدیدار تو شادکام . فردوسی .چنین داد پاسخ بدو کندروکه آری شنیدم تو پاسخ شنو.<br
ثبوتیهلغتنامه دهخداثبوتیه . [ ث ُ تی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث ثبوتی . مقابل سلبیه : صفات ثبوتیه . رجوع به اثباتی شود.