ثبدیکشنری عربی به فارسیجست وخيز کردن , رقاصي کردن , ريختن , دم کردن , القاء کردن , بر انگيختن , ريزش , پاشيدن , تراوش بوسيله ريزش , مقدار ريزپ چيزي , ريزش بلا انقطاع ومسلسل , روان ساخ
سبفرهنگ مترادف و متضاد۱. بددهانی، دشنام، رده، فحش، لعن، ناسزا ≠ مدح، ستایش ۲. دشنامدادن، فحش دادن، ناسزا گفتن ≠ ستودن، مرحباگفتن