ثالوثلغتنامه دهخداثالوث . (ع اِ) آنچه مرکب از سه شده باشد. || ثالوث اقدس ؛ أب و ابن و روح القدس در مذهب نصاری . أقانیم .
ثالوثفرهنگ انتشارات معین[ ع . ] (اِ.) آن چه مرکب از سه باشد. ؛~ اقدس اب . ابن . روح القدس (در آیین نصاری ).
ثالوثفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. آنچه مرکب از سه باشد؛ آنچه از سه چیز ترکیب شود.۲. [مجاز] در مسیحیت، اب، ابن، و روحالقُدُس؛ ثالوث اقدس.
سالوسفرهنگ مترادف و متضاد۱. تزویر، تلون، حیله، خدعه، دورویی، ریا، ریاکاری، ریب، زرق، ظاهرنمایی، فریب، منافقت، نفاق ۲. چاپلوس، چربزبان، متملق ۳. تملق، چربزبانی، فریبکاری ۴. شیاد، ظاهرنما
سالوسدیکشنری فارسی به انگلیسیdisingenuous, disingenuousness, hypocrisy, hypocrite, masquerade, phoney, phony, pretense, pretentious, sanctimonious, sanctimony, toady, whited sepulcher
سالوسلغتنامه دهخداسالوس . (اِخ ) شهری است از ایتالیا سابقاً حاکم نشین ایالتی از مارکیزات بوده است و بسال 1142 م . بنیاد نهاده شد و دارای 16000 تن سکنه است .
سالوسلغتنامه دهخداسالوس . (اِخ ) دهی است از دهستان منگور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. واقع در 47 هزار و پانصدگزی جنوب باختری مهاباد و 34هزارگزی باختر شوسه ٔ مهاباد به سردشت . هوای
ثالث ثلاثهلغتنامه دهخداثالث ثلاثه . [ ل ِ ث َ ث َ ] (ع اِ مرکب ) سوم از سه یعنی یکی از سه . (مجمل اللغة) : فرستم نسخه ٔ ثالث ثلاثه سوی بغداد در سوق الثلاثا. خاقانی || نام ستاره ای ؟-
ثالثلغتنامه دهخداثالث . [ ل ِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از ثلث . || سوم . || سه کننده . || شخص خارجی : و هر راز که ثالثی در آن محرم نشود هر آینه از اشاعت مصون ماند. (کلیله و دمنه )
ثالثةلغتنامه دهخداثالثة. [ ل ِ ث َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث ثالث . شصت یک ثانیه که آن نیز شصت یک دقیقه و دقیقه شصت یک ساعت است . || نزد اهل هیئت و منجمان سدس عشر ثانیه باشد چنانکه ثان
ثالثةالاثافیلغتنامه دهخداثالثةالاثافی .[ ل ِ ث َ تُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) سنگ پاره ٔ پیوسته به کوه (یعنی جای مرتفع) که دو سنگ پاره ٔ دیگر در جنب آن گذاشته دیگ بر آن نهند. || مردی که آتش
ثلوثلغتنامه دهخداثلوث . [ ث َ ] (ع ص ، اِ) ناقه ای که سه خنور شیر دهد. || ناقه ای که سرپستان وی خشک شده و یکی بمانده است یا ناقه ای که یک پستانش بریده و یا بی شیر باشد. ثَلثوث .
امونلغتنامه دهخداامون . [ اَ م ُ ] (اِخ ) یکی از خدایان مصر قدیم . (از لاروس ). امون یا امین به معنی مستور و یکی از خدایان هشتگانه ٔ مصریان بود که ثالوث ، اول آنان بوده است . صو
عربستانلغتنامه دهخداعربستان . [ ع َ رَ ب ِ ] (اِخ ) عربستان شبه جزیره ای است که از طرف جنوب به خلیج عدن و تنگه ٔ باب المندب و اقیانوس هند و دریای عمان و از مغرب به دریای سرخ (قلزم
ثالث ثلاثهلغتنامه دهخداثالث ثلاثه . [ ل ِ ث َ ث َ ] (ع اِ مرکب ) سوم از سه یعنی یکی از سه . (مجمل اللغة) : فرستم نسخه ٔ ثالث ثلاثه سوی بغداد در سوق الثلاثا. خاقانی || نام ستاره ای ؟-