ثابتقدمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت قدم، پابرجا، سرسخت سرکش، متمرد، مصمم، کلهشق، سمج رویینتن، تسخیرناپذیر، ایمن رکورددار، شکستنخورده سختکوش، خستگیناپذیر، ساعی
تغییرناپذیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ابت، پابرجا، قائم، ثابتقدم، پایدار، استوار▼، برقرار▼، پایا، بیتغییر، خشک، شق، سیخ، مغلق، سخت، انحناناپذیر، خمنشدنی، انعطافناپذیر، مقطوع قابلپی
مصممفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام راسخ، جدی، بااراده، قُد، کلهشق، سمج، بُرّا، قاطع، متمرکز، متوجه باثبات، ثابتقدم، استوار متین، مطمئن، خاطرجمع کمرهمتبسته، تصمیمگرفته،
سرکشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام رمان، حرفنشنو، متمرد، یاغی▲، گردنکش، شیطان، آتشپاره، ناآرام، شلوغ، افسارگسیخته، تخس، عاق، متجاسر ثابتقدم، بیزار
وَطْئَاًفرهنگ واژگان قرآنقدم نهادن (و عبارت "إِنَّ نَاشِئَةَ ﭐللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئَاً " (:حادثه شب شديدترين قدم نهادن است) و حادثه شب كنايه از نماز شب استو اشاره دارد به اينکه ا
استوارفرهنگ مترادف و متضادامین، برقرار، پابرجا، پایدار، ثابتقدم، ثابت، خللناپذیر، دایم، درستکار، درست، راسخ، رزین، سخت، سفت، قائم، قایم، قرص، قویم، متقن، متین، محکم، مدام، مستحکم، مستقر،