تیومنلغتنامه دهخداتیومن . [ ی ُ م ِ ] (اِخ ) شهری به اتحاد شوروی (روسیه ) در اورال است که بر کنارتورا واقع است و 755000 تن سکنه و کارخانه ٔ ذوب و تصفیه ٔ فلزات و کارخانه ٔ تولید
تنومندلغتنامه دهخداتنومند. [ ت َ م َ ] (ص مرکب ) توانا و تندرست . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تندرست . (صحاح الفرس ). توانا. (شرفنامه ٔ منیری ). از: تن + اومند (پسوند اتصا
تنومندیلغتنامه دهخداتنومندی . [ ت َ م َ ] (حامص مرکب ) جسیمی . تناوری . (ناظم الاطباء). دارندگی تن . تن داری : بدان که مردم مرکب است از دو گوهر، یکی گوهر جسمانی که تنومندی از اوست
تومنلغتنامه دهخداتومن . [ ت َ وَم ْ م ُ ] (ع مص ) افزون شدن فرزندان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). افزون شدن اولاد و افزونی یافتن نفقه ٔ عیال . (از اقرب الموارد).
تومنلغتنامه دهخداتومن . [ م َ] (اِ) قصبه ای را گویند که صد پاره ده در تحت آن باشد و جمع آن تومنات است و بعضی گویند ترکی است . (برهان ). مخفف تومان . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). در
تومنگلغتنامه دهخداتومنگ . [ ت ُ م َ ن َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان بویراحمدی است که در بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان واقع است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
شیبانیانلغتنامه دهخداشیبانیان . [ ش َ ] (اِخ ) قسمت عمده از قبایل شیبانی که در ناحیه ٔ «تیومن » سکونت داشتند تحت سرکردگی محمد شیبانی بماوراءالنهر کوچ کردند و امرای تیموری را از بین
شیبانیلغتنامه دهخداشیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) شیبک خان ازبک ، محمدشاه بخت خان بن بوداق سلطان بن ابوالخیربن دولت شیخ بن ابراهیم اغلن بن فولاداوغلن بن منگوتیموربن باداکول بن جوجی خان ب
خانان شیبانلغتنامه دهخداخانان شیبان . [ ن ِ ] (اِخ ) قلمروشان ناحیه ٔ ازبک نشین (بین انهار اورال و چو)، ایشان گاهی نیز بمقام خانی قبایل سیراردو رسیده اند و از حدود 1226 تا 1656 م . خان
شیبانیانلغتنامه دهخداشیبانیان . [ ش َ ] (اِخ ) نسل ششم شیبان بن جوجی موسوم به منگوتیمور یا ازبک ، خان کل سیراُردو معاصر بود. قبایل خاندان شیبان از آن تاریخ به بعد به ازبکان مشهور شد
یارمحمد شیبانیلغتنامه دهخدایارمحمد شیبانی . [ م ُ ح َم ْ م َ ش َ ] (اِخ ) یکی از امرای شیبانی شعبه ٔ بخاراکه در حدود سال 957 هَ . ق . مطابق 1549 م . در بخاراحکومت میکرد. ازبکان تحت ریاست