تیمینلغتنامه دهخداتیمین . [ ت َ ] (ع مص ) بر دست راست رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || به یُمن شدن . (تاج المصادر بیهقی ). به یُمن درآمدن . |
تثمینلغتنامه دهخداتثمین . [ ت َ ] (ع مص ) هشت گوشه کردن . (تاج المصادربیهقی ) (زوزنی ) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هشت و هشت رخ کردن . (فرهنگ نظام )
تخمین زدنلغتنامه دهخداتخمین زدن . [ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) برآورد کردن .دید زدن در اندازه . رجوع به تخمین و تخمیناً شود.
تخمینلغتنامه دهخداتخمین . [ ت َ ] (ع مص ) به گمان سخن گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ناظم الاطباء). گفتن در چیزی به گمان وقیاس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گفتن در چیز
تخمینانهلغتنامه دهخداتخمینانه . [ ت َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) تخمیناً. (ناظم الاطباء). رجوع به تخمین و تخمیناً شود.
تخمینیلغتنامه دهخداتخمینی . [ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به تخمین ، یعنی قیاسی و حدسی و گمانی . (از ناظم الاطباء). بطور حدس و گمان . از روی تقریب . رجوع به تخمین و تخمیناً شود.
تثمینلغتنامه دهخداتثمین . [ ت َ ] (ع مص ) هشت گوشه کردن . (تاج المصادربیهقی ) (زوزنی ) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هشت و هشت رخ کردن . (فرهنگ نظام )
تخمین زدنلغتنامه دهخداتخمین زدن . [ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) برآورد کردن .دید زدن در اندازه . رجوع به تخمین و تخمیناً شود.
تخمینلغتنامه دهخداتخمین . [ ت َ ] (ع مص ) به گمان سخن گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ناظم الاطباء). گفتن در چیزی به گمان وقیاس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گفتن در چیز
تخمینانهلغتنامه دهخداتخمینانه . [ ت َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) تخمیناً. (ناظم الاطباء). رجوع به تخمین و تخمیناً شود.
تخمینیلغتنامه دهخداتخمینی . [ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به تخمین ، یعنی قیاسی و حدسی و گمانی . (از ناظم الاطباء). بطور حدس و گمان . از روی تقریب . رجوع به تخمین و تخمیناً شود.