تیزرفرهنگ انتشارات معین(زِ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - آگهی کوتاه تبلیغاتی که ویژگی های جذاب کالا یا برنامه ای را در تلویزیون به نمایش گذارد، آگهی تبلیغاتی تلویزیونی . (فره ). 2 - صحنة آغازی
تیزرانیلغتنامه دهخداتیزرانی . (حامص مرکب ) سرعت در رفتار. تندی کردن در رفتار : اگر همچنین تیزرانی کنندبه یک روز دیگر بدینجا رسند. فردوسی .رجوع به تیز راندن و تیز و دیگر ترکیبهای آن
تیزرایلغتنامه دهخداتیزرای . (ص مرکب ) المعی . اوذعی . (نصاب الصبیان ). زودیاب . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تیزبین . تیزبصر : چه دیدم ، تیزرایی تازه روئی مسیحی بسته در هر تار موئی
تیزرفتارلغتنامه دهخداتیزرفتار.[ رَ ] (ص مرکب ) تیزرو. سریعالسیر و چابک . (ناظم الاطباء). هذرف . سریعالسیر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا):فرس ضابع؛ اسب تیزرفتار. (منتهی الارب ) : مرغان خ
تیزرفتنلغتنامه دهخداتیزرفتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) با شتابی عظیم رفتن . تند و بشتاب رفتن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). با شتاب رفتن . تند رفتن . انجذاب . تجلیز : کسی کآشتی جوید و س
تیزرولغتنامه دهخداتیزرو. [ رَ / رُو ] (نف مرکب ) رهوار. نوند. تندرو. تیزپا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تیزگام . (آنندراج ). پرشتاب . سریع : برفت اهرمن را به افسون ببست چو بر تیزر
تیزرانیلغتنامه دهخداتیزرانی . (حامص مرکب ) سرعت در رفتار. تندی کردن در رفتار : اگر همچنین تیزرانی کنندبه یک روز دیگر بدینجا رسند. فردوسی .رجوع به تیز راندن و تیز و دیگر ترکیبهای آن