تیر چنددهانهmultispan beamواژههای مصوب فرهنگستانتیری سراسری که تعداد تکیهگاههای آن یکی بیشتر از تعداد دهانههای آن باشد
تیرگویش بختیاری1. چوب باریک و تراش خوردهاى که با آن خمیر نان را پهن کنند؛ 2. تنه درخت که در سقف اتاق بهکار رود؛ 3. بهترین (در میان گوسفندان)؛ 4. تیرِ تفنگ، تیرِ کمان.
خانقینلغتنامه دهخداخانقین . [ ن ِ ق ِ ] (اِخ ) نام شهری از نواحی سواد در راه همدان و بغداد است . بین این شهر و قصرشیرین از طریق جبال شش فرسخ و از قصرشیرین تا حلوان نیز شش فرسخ می
اردوانلغتنامه دهخدااردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) سوم . اشک هیجدهم . چون اشک هفدهم وُنُن اول بر تخت سلطنت ایران جلوس کرد، بعلت آنکه وی به اخلاق رومی عادت کرده بعض عادات پارتی را نمی پس
افلاطونلغتنامه دهخداافلاطون . [ اَ ] (اِخ ) ابن ارسطون یا اریستن . از شاگردان فیثاغورس بود که با سقراط نزد او تلمذ می نمود، لیکن در زمان حیات سقراط اشتهاری در میان علماء نداشت . وی