نفاذفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. جاری بودن امر و حکم.۲. [قدیمی] فرو رفتن و گذشتن چیزی از چیز دیگر، مثل فرو رفتن تیر در هدف و گذشتن از آن.
انفاذلغتنامه دهخداانفاذ. [ اِ ] (ع مص ) تیر و جز آن بر چیزی گذرانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بفرستادن تیر و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ). شمشیر و خنجر
نفاذلغتنامه دهخدانفاذ. [ ن َ ] (ع مص ) گذشتن تیر از آنچه بدان آید. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100). گذشتن تیر از جائی که بدان رسد. (غیاث اللغات ). بیرون گذشتن تیر از آنچه برآن برآ
ریختنلغتنامه دهخداریختن . [ ت َ ] (مص ) روان کردن و جاری کردن مانند ریختن آب در ظرف و ریختن خون . (از ناظم الاطباء). لازم و متعدی آید. (یادداشت مؤلف ). سرازیر کردن مایع از ظرفی
نفاذفرهنگ انتشارات معین(نِ) [ ع . ] (مص ل .)1 - فرو رفتن و درگذشتن چیزی از چیز دیگر. 2 - جاری شدن فرمان . 3 - ع بور کردن تیر از نشانه .