دروازهلغتنامه دهخدادروازه . [ دَرْ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) ترجمه ٔ باب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مطلق «در» در تداول : ز دروازه بیرون نهادند پای زبان بسته از گفته هر یک بجای . فردو
کمرلغتنامه دهخداکمر. [ ک َ م َ ] (اِ) معروف است که میان باشد. (برهان ). میان را گویند.(فرهنگ رشیدی ). میان . (ناظم الاطباء). ناحیه ای از تنه که از بالا محدود به یک سطح افقی است
اسطرلابلغتنامه دهخدااسطرلاب . [ اُ طُ ] (معرب ، اِ) (از: یونانی ِ اَسْترُن ، ستاره + لامبانِئین ، گرفتن ) اُسترلاب . اُصطرلاب . سُتُرلاب . سُطُرلاب . صُلاّب . آلتی است که برای مشاه