تیرستلغتنامه دهخداتیرست . [ رَ ] (عدد، اِ) تیراست . تری ست ، سه صد، سیصد (300). (فرهنگ فارسی معین ) : کنیزان دوشیزه تیرست و شصت به رخ هر یک آرایش بت پرست . اسدی .ز زر خشت تیرست و
تیرستفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهسیصد: ◻︎ کنیزان دوشیزه تیرستوشصت / به رخ هریک آرایش بتپرست (اسدی: ۳۶۷).
تیرستاقلغتنامه دهخداتیرستاق . [ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان تترستاق است که در بخش نور شهرستان آمل واقع است و 280 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
تبرستانلغتنامه دهخداتبرستان . [ ت َ ب َ رِ ] (اِخ ) طبرستان . تپورستان . تاپورستان . سرزمین تاپورها (قومی ساکن آن ناحیت ). ملکی معروف ، زیرا که تبر در آن متعارف است . طبرستان معرب
تترستاقلغتنامه دهخداتترستاق . [ ت َ رُ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای ییلاقی بخش نور شهرستان آمل است . این دهستان در 24 هزارگزی خاور بلده واقع است و هوای آن سرد و آب آن از چشمه سار و مح
تیرستاقلغتنامه دهخداتیرستاق . [ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان تترستاق است که در بخش نور شهرستان آمل واقع است و 280 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
افراسیاب ترکیلغتنامه دهخداافراسیاب ترکی . [اَ ت ُ ] (اِخ ) همان افراسیاب پادشاه داستانی توران است . ابوریحان در شرح تیرگان آرد: سیزدهم روز است ازتیرماه . و نامش تیرست همنام ماه خویش و هم
تیراستلغتنامه دهخداتیراست . [ اَ ] (اِ) به زبان پهلوی عدد سیصد را گویند و به عربی ثلثه مائه خوانند و در مؤیدالفضلاء عدد ده که عشره و عدد صد که مائه باشد نوشته اند و به حذف همزه ن