تیردادلغتنامه دهخداتیرداد. (اِخ ) ... پارتی ، بیست و یکمین پادشاه از سلسله ٔ اشکانیان ارمنستان موافق نوشته های مورخین ارمنستان و نویسندگان رومی است . اوبرادر بلاش اول شاه ایران بو
تیردادلغتنامه دهخداتیرداد. (اِخ ) اشک دوم ، پادشاه اشکانی (248-214 ق .م .) وی پس از اشک اول به تخت نشست و با سلوکوس کالی نیکوس جنگید و او را مغلوب کرد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع ب
تیردادلغتنامه دهخداتیرداد. (اِخ ) سی امین پادشاه از سلسله ٔ اشکانیان ارمنستان موافق نوشته های مورخین ارمنستان و نویسندگان رومی است . او پسروالارش بود و در حدود 5 سال سلطنت کرد. رج
تیردادفرهنگ نامها(تلفظ: tirdād) زاده شده در تیر ماه ؛ (در اعلام) اشک دوم پادشاه اشکانی ؛ و نیز نام پادشاه ارمنستان برادر ولگاش (بلاش) اول ، پادشاه پارت .
تیرداد دوملغتنامه دهخداتیرداد دوم . [ دِ دُوْ وُ ] (اِخ ) پادشاه ارمنستان که در سال 314 م . درگذشت . (از لاروس ). تیردات . او در سال 294 م . گرگوری (مبلغ معروف دین مسیح ) را که در ارم
تردادلغتنامه دهخداترداد. [ ت َ ] (ع مص ) بازگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || بسیار گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دودله نمودن . (منت
تیردانلغتنامه دهخداتیردان . (اِ مرکب ) قندیل و ترکش . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ترکش . تیرکش . (ناظم الاطباء). جعبه . ترکش . کنانه . شکا. شغا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : از بیم
تیزدادنلغتنامه دهخداتیزدادن . [ دَ ] (مص مرکب ) اخراج ریح به آوازاز زیر. رها کردن باد. ضرط. باد کندن . حصم . گوزدادن . گوزیدن . (از یادداشتهای مرحوم دهخدا) : خورد سیلی زند بسیار طن
تیرداد دوملغتنامه دهخداتیرداد دوم . [ دِ دُوْ وُ ] (اِخ ) پادشاه ارمنستان که در سال 314 م . درگذشت . (از لاروس ). تیردات . او در سال 294 م . گرگوری (مبلغ معروف دین مسیح ) را که در ارم
دارالغتنامه دهخدادارا.(اِخ ) شهری است که تیرداد اول پادشاه اشکانی ساخته بود. «از کارهای او [ تیرداد ] بنای شهر جدیدی است که ژوستن گوید: دارا نام داشت و در کوه زاپا اُرِته نُن وا
اشکلغتنامه دهخدااشک . [ اَ ] (اِخ ) دوم یا تیرداد اول . پس از شکست برادرش بر تخت نشست و خود را ارشک (اشک ) نامید (248 ق . م .). در دوره ٔ او دولت پارت قوت یافت و توجه خود را به
درتادلغتنامه دهخدادرتاد. [ دِ ] (اِخ ) تلفظی است از تیرداد. رجوع به تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2590 و 2588 و ج 1 ص 96 شود.