تیرافکنلغتنامه دهخداتیرافکن . [ اَ ک َ ] (نف مرکب ) تیرانداز. که تیر افکند. پرتاب کننده ٔ تیر از کمان و جز آن : عطارد کرده ز اول خط جوزاسوی مریخ تیرافکن تماشا. نظامی .رجوع به تیران
تیرزنلغتنامه دهخداتیرزن . [ زَ ] (نف مرکب ) تیرانداز. (ناظم الاطباء). تیرافکن . که تیر اندازد. که تیر زند. تیرزننده . تیراندازنده : چو شاپور و بهرام شمشیرزن چو گرگین و چون بیژن ت
خدنگ افکنلغتنامه دهخداخدنگ افکن . [خ َ دَ اَ ک َ ] (نف مرکب ) آنکه خدنگ افکند. آنکه تیراندازد. تیرافکن . تیرانداز. خدنگ انداز : پیاده سپر در سپر آخته خدنگ افکن از پس کمین ساخته . اسد
ده تیرلغتنامه دهخداده تیر. [ دَه ْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نوعی از تفنگ یا تپانچه که ده فشنگ در خزانه یا خشاب آن جا گیرد. (یادداشت مؤلف ). که در یک نوبت فشنگ گذاری ده بار پیاپی توا
تیراندازلغتنامه دهخداتیرانداز. [ اَ ] (نف مرکب ) ترجمه ٔ رامی . (آنندراج ). رامی . نشابه . نابل . (از منتهی الارب ). کمانکش و کماندار و تفنگچی . (ناظم الاطباء). آنکه با کمان و جز آن