تخذلغتنامه دهخداتخذ. [ ت َ ] (ع مص ) فراگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). گرفتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (اقرب الموارد) (المنجد): لو شِئت ُ لتخِذْت ُ علیه اجرا
jabدیکشنری انگلیسی به فارسیجب، ضربت با چیز تیز، ضربت با مشت، مشت، ضربت زدن، خنجر زدن، سک زدن، سیخ زدن، سوراخ کردن، ضربت ناگهانی زدن
jibدیکشنری انگلیسی به فارسیجیب، دهان، لب زیرین، حرف، وقفه، ارواره، بادبان سه گوش جلو کشتی، واخوردن، نوسان کردن
تخذلغتنامه دهخداتخذ. [ ت َ ] (ع مص ) فراگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). گرفتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (اقرب الموارد) (المنجد): لو شِئت ُ لتخِذْت ُ علیه اجرا
توذلغتنامه دهخداتوذ. (اِخ ) قریه ای است از قراء سمرقند که در سه فرسنگی آن واقع است . محمدبن ابراهیم بن خط-اب توذی و پسر او ابواللیث نصربن محمدبن ابراهیم توذی بدان نسبت دارند. (