لغتنامه دهخدا
تطویس . [ ت َطْ ] (ع مص ) رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): ما ادری این طوس به ؛ ای این ذهب به . (منتهی الارب ). نمی دانم کجا برد او را. (ناظم الاطباء). || طاوس کشیدن نقاش . || پیکر بکردن . (تاج المصادربیهقی ) . || آراستن چیزی و این معنی اخیردر کتابهای ل