تککانیاییmonomineralicواژههای مصوب فرهنگستانویژگی سنگی که کاملاً یا تقریباً از یک کانی تشکیل شده باشد
تککانیپرورد 1prototrophواژههای مصوب فرهنگستاناندامگانی کانیپرورد که به یکی از ترکیبات معدنی مانند گوگرد و آهن و نیتروژن وابستگی بیشتری دارد
تککانیپرورد 2prototrophicواژههای مصوب فرهنگستانویژگی اندامگانی کانیپرورد که به یکی از ترکیبات معدنی مانند گوگرد و آهن و نیتروژن وابستگی بیشتری دارد
تککانیپروردگیprototrophyواژههای مصوب فرهنگستانفرایند رشد اندامگان کانیپرورد با استفادۀ بیشتر از یکی از ترکیبات معدنی مانند گوگرد و آهن و نیتروژن
تکیدنلغتنامه دهخداتکیدن . [ ت َ دَ ] (ع مص ) جنبیدن و دویدن و پوییدن و تاختن . (ناظم الاطباء) : تا ز عدم گرد فنا برنخاست می تک و می تاز که میدان تراست . نظامی .|| لاغر شدن . کمی
خانه تکانی کردنلغتنامه دهخداخانه تکانی کردن . [ ن َ / ن ِ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رُفت و روب خانه کردن . اثاث البیت را از خانه بیرون آوردن و پاک کردن و بجای خود گذاشتن . || جایی را تخلیه ک
مستفرغةلغتنامه دهخدامستفرغة. [ م ُ ت َ رِ غ َ ] (ع ص ) تأنیث مستفرغ . رجوع به مستفرغ شود. || ناقه ٔ بسیارشیر. || اسب تیزرو که از تک و دو خود چیزی باقی نگذاشته باشد. (از منتهی الار
پایلغتنامه دهخداپای . (اِ) پا باشد و بعربی رِجل خوانند. (برهان ). قدم : زکین تند گشت و برآمد ز جای ببالای جنگی درآورد پای . فردوسی .وز آن پس چنین گفت با رهنمای که اورا هم اکنون
ساروخواجهلغتنامه دهخداساروخواجه . [ خوا / خا ج ِ ](اِخ ) شهرت خواجه محمدرضا، ملقب به فدوی ، از ندیمان شاه عباس بزرگ و از شاعران قرن یازدهم هجری و مولدش موضع جوین از اعمال قزوین است .