تکشحلغتنامه دهخداتکشح . [ ت َ ک َش ْ ش ُ ] (ع مص ) گاییدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تحشحشلغتنامه دهخداتحشحش . [ ت َ ح َ ح ُ ] (ع مص ) پراکنده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) (اقرب الموارد). || جنبیدن . || (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جنبش برای
ترشحلغتنامه دهخداترشح . [ ت َ رَش ْ ش ُ ] (ع مص ) قوت رفتار گرفتن شتربچه با مادر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد): ترشح الفصیل ؛ اذا قوی ع
ترشحاتلغتنامه دهخداترشحات . [ ت َ رَش ْ ش ُ ] (ع اِ) ج ِترشح . تراوشها. (ناظم الاطباء). رجوع به ترشح شود.
تشحلغتنامه دهخداتشح . [ ت َ ش َ ] (ع اِ) ترس و بیم بمعنی تشحه است . رجل اَتشح ؛ مرد تشحه ناک . (منتهی الارب ). مردی است بددل یا خشمناک یا پلیدنفس و حریص . تشح به تحریک مثل تشحه
تشحاءلغتنامه دهخداتشحاء. [ ت َ ] (ع ص ) مؤنث اتشح ؛ یعنی زن خبیث النفس و حریص . (ناظم الاطباء). رجوع به تشح و تشحة شود.
متکشحلغتنامه دهخدامتکشح . [ م ُ ت َ ک َش ْ ش ِ ] (ع ص ) گاینده . (آنندراج )(از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). کسی که با زنی نکاح میکند. (ناظم الاطباء). رجوع به تکشح شود.
تحشحشلغتنامه دهخداتحشحش . [ ت َ ح َ ح ُ ] (ع مص ) پراکنده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) (اقرب الموارد). || جنبیدن . || (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جنبش برای
ترشحلغتنامه دهخداترشح . [ ت َ رَش ْ ش ُ ] (ع مص ) قوت رفتار گرفتن شتربچه با مادر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد): ترشح الفصیل ؛ اذا قوی ع
ترشحاتلغتنامه دهخداترشحات . [ ت َ رَش ْ ش ُ ] (ع اِ) ج ِترشح . تراوشها. (ناظم الاطباء). رجوع به ترشح شود.
تشحلغتنامه دهخداتشح . [ ت َ ش َ ] (ع اِ) ترس و بیم بمعنی تشحه است . رجل اَتشح ؛ مرد تشحه ناک . (منتهی الارب ). مردی است بددل یا خشمناک یا پلیدنفس و حریص . تشح به تحریک مثل تشحه