تکریملغتنامه دهخداتکریم . [ ت َ ] (ع مص ) بسیارآب گردیدن ابر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گرامی داشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). نیک
تکریمفرهنگ مترادف و متضاد۱. احترام، اعظام، اکرام، بزرگداشت، تجلیل، تعظیم، توقیر، حرمت، سپاسداری، کرنش، مدح ≠ تحقیر ۲. گرامیداشتن، اکرام کردن
تکریم کردنلغتنامه دهخداتکریم کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گرامی داشتن . حرمت کردن . احترام کردن . منزه داشتن : بنده را از تو سوءالی است به توجیه جواب نکند مردم پاکیزه سیر جز تکریم
تکریماتلغتنامه دهخداتکریمات . [ ت َ ] (ع اِ) تعظیمات و توقیرات و احترامات و تسلیمات . (ناظم الاطباء). رجوع به تکریم شود.
تکریم کردنلغتنامه دهخداتکریم کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گرامی داشتن . حرمت کردن . احترام کردن . منزه داشتن : بنده را از تو سوءالی است به توجیه جواب نکند مردم پاکیزه سیر جز تکریم
تکریماتلغتنامه دهخداتکریمات . [ ت َ ] (ع اِ) تعظیمات و توقیرات و احترامات و تسلیمات . (ناظم الاطباء). رجوع به تکریم شود.
مُکْرَمِينَفرهنگ واژگان قرآنمحترمین - اکرام شدگان - تکریم شدگان (معناي تکريم با تفضيل متفاوت است، چون تکريم معنائي است نفسي و در تکريم کاري به غير نيست ، بلکه تنها شخص مورد تکريم مورد نظر
کنیهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهلقبی برای تعظیم و تکریم که در اول آن «اب»، «ابن»، «ام»، یا «بنت» میآمد، مانندِ ابوالحسن و امکلثوم.