تکرر ادرارurinary frequencyواژههای مصوب فرهنگستاندفع پیشاب در فاصلههای کوتاه و معمولاً بدون افزایش در حجم آن
تکررلغتنامه دهخداتکرر. [ ت َ ک َرْ رُ ] (ع مص ) مکرر شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). مکرر گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دودله شدن
تکررفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. مکرر شدن؛ دوباره شدن؛ دوباره صورت گرفتن کاری.۲. [قدیمی] دودله شدن.
تبررلغتنامه دهخداتبرر. [ ت َ ب َرْ رُ ] (ع مص ) فرمان برداری کردن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اطاعت خدا. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط): فلا
تحررلغتنامه دهخداتحرر. [ ت َ ح َرْ رُ ] (ع مص ) آزاد گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تحرر بنده ؛ آزاد گردیدن او. (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
تکرارلغتنامه دهخداتکرار. [ ت َ ] (ع مص ) حمله کردن بر کسی و میل نمودن و مهربانی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): کر علیه کراً و کروراً و تکراراً؛ عطف و حمل ، یقال : انهزم عن
ادرارلغتنامه دهخداادرار. [ اِ ] (ع مص ) گردانیدن تیر بر ناخن . || بسیارشیر شدن .- ادرار ناقه ؛بسیار شیر دادن آن . || ادرار مغزل ؛ سخت برگردانیدن دوک را. || ادرار شیئی ؛ حرکت داد
تلقینلغتنامه دهخداتلقین . [ ت َ] (ع مص ) فهمانیدن و تفهیم کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فهمانیدن و سخن فراز زبان کسی دادن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). تعلیم و تربیت و
حجةالاسلام تبریزیلغتنامه دهخداحجةالاسلام تبریزی . [ ح ُج ْ ج َ تُل ْ اِ م ِ ت َ ] (اِخ ) میرزا محمدتقی بن ملامحمد مامقانی الاصل تبریزی المولد والمسکن متخلص به «نیر» و مشهور به حجةالاسلام از
طرفاءلغتنامه دهخداطرفاء. [ طَ ](ع اِ) گز و آن بر چهار صفت است ، یکی از آن اَثل است . طرفاة، یکی آن . (منتهی الارب ). درخت گز که به هندی جهاو گویند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). درخ