تکرارلغتنامه دهخداتکرار. [ ت َ ] (ع مص ) حمله کردن بر کسی و میل نمودن و مهربانی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): کر علیه کراً و کروراً و تکراراً؛ عطف و حمل ، یقال : انهزم عن
تکرارلغتنامه دهخداتکرار. [ ت ِ ] (اِمص ) تکرار بکسر تاء غلط نیست زیرا اسم مصدر تکرار بفتح تاء است ابوالبقاء گوید: التکرار هو مصدر ثلاثی یفید المبالغه کالترداد مصدر رد، عند سیبویه
شرح پدیدآورauthor statementواژههای مصوب فرهنگستاندرج نام پدیدآور حقیقی یا حقوقی در بخش توصیفی فهرستبرگه (catalogue card) به همـان شکل و ترتیبی که در صفحۀ عـنوان (title page) آمده است متـ . تکرار نام پدیدآور
مولغتنامه دهخدامو. (اِ) هر یک از تارشکلها که در روی پوست حیوانات و در روی بعض مواضع بدن انسانی پدیدار است و به تازی شَعْر گویند. (از ناظم الاطباء). به عربی شَعْر می گویند. (از
کاخ هدشلغتنامه دهخداکاخ هدش . [ خ ِ هََ دِ ] (اِخ ) یا کاخ کوشک خشایارشا. از پلکان شرقی حیاط تچر که بالا بروند بمحوطه ٔ نسبتاً کوچکی میرسند که تل جنوبی کاخ آپادانا و آثار نهفته ٔ د
یافتنلغتنامه دهخدایافتن . [ ت َ ] (مص ) وَجد. جِدة. وُجد. اِجدان . (از منتهی الارب ). وِجدان . وُجود. (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). الفاء. (منتهی الارب ) (زوزنی ) (تاج
گانلغتنامه دهخداگان . (پسوند) مزید مؤخر نسبت و اتصاف است که در آخراسماء و صفات بجای موصوف درآید. شمس قیس در المعجم (چ مدرس رضوی ص 175) آرد: «حرف نسبت و تکریر اعداد و آن گاف و