تکرلغتنامه دهخداتکر. [ ] (اِ) عراده ها از چوب ضخیم و بی آهن است در نواحی بادکوبه . (از سفرنامه ٔ ناصرالدین شاه ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تکرلغتنامه دهخداتکر. [ ت َک ْ ک َ ] (ص ، اِ) در لغت هند بمعنی مردمان صاحب ثروت و وجاهت و رؤسای ایل و صاحبان حشم که پایه شان پست تراز رای ها باشد و از اوساطالناس بالاتر و اینکه
تکرلغتنامه دهخداتکر. [ ت ُک ْ ک َ / ت َک ْ ک ُ ] (اِخ ) دهی است به اسفل بغداد. || یکی از سرهنگان سند. ج ، تکاکرة. (منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ بعد و تکری شود.
تکرتحلغتنامه دهخداتکرتح . [ ت َ ک َ ت ُ ] (ع مص ) شتابان گذشتن . (از اقرب الموارد): تکرتح فی مشیة؛شتاب گذشت و رفت . (ناظم الاطباء).
تکرتبلغتنامه دهخداتکرتب . [ ت َ ک َ ت ُ ] (ع مص ) برگردیدن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): تکرتب علینا؛ تقلب . (اقرب الموارد).
تکریتیلغتنامه دهخداتکریتی . [ ت ِ ] (اِخ ) تیره ای از شعبه ٔ شیبانی ایل عرب ، ازایلات خمسه ٔ فارس . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 87).
تکردسلغتنامه دهخداتکردس . [ ت َ ک َ دُ ] (ع مص ) فراهم آمدن اندامها و درترنجیده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). انقباض و فراهم آمدن بعضی چیزی بر بعضی . (از اقرب ا
تکرثولغتنامه دهخداتکرثؤ. [ ت َ ک َ ث ُءْ ] (ع مص ) کرثاةَ. انبوه شدن موی و جز آن و بر هم نشستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تکرتحلغتنامه دهخداتکرتح . [ ت َ ک َ ت ُ ] (ع مص ) شتابان گذشتن . (از اقرب الموارد): تکرتح فی مشیة؛شتاب گذشت و رفت . (ناظم الاطباء).
تکرتبلغتنامه دهخداتکرتب . [ ت َ ک َ ت ُ ] (ع مص ) برگردیدن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): تکرتب علینا؛ تقلب . (اقرب الموارد).
تکریتیلغتنامه دهخداتکریتی . [ ت ِ ] (اِخ ) تیره ای از شعبه ٔ شیبانی ایل عرب ، ازایلات خمسه ٔ فارس . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 87).
تکردسلغتنامه دهخداتکردس . [ ت َ ک َ دُ ] (ع مص ) فراهم آمدن اندامها و درترنجیده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). انقباض و فراهم آمدن بعضی چیزی بر بعضی . (از اقرب ا