تکبیثلغتنامه دهخداتکبیث . [ ت َ ] (ع مص ) پهلو خمانیدن کشتی و نقل کردن رخت آن به دیگر کشتی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تربیثلغتنامه دهخداتربیث . [ ت َ ] (ع مص ) درنگی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). درنگی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درنگی . (آنندراج ). || بازداشتن کسی را از حاجت . (منتهی
تکبیلغتنامه دهخداتکبی . [ ت َ ک َب ْ بی ] (ع مص ) در واداشتن جامه را بر بوی سوز و بخور کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تکبیبلغتنامه دهخداتکبیب . [ ت َ ] (ع مص ) کباب ساختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تکبیدلغتنامه دهخداتکبید. [ ت َ ] (ع مص ) رسیدن ستاره به میان آسمان . (تاج المصادر بیهقی ). یقال : کبدالنجم السماء؛ اذا توسطها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || در میانه ٔ آسمان
پهلولغتنامه دهخداپهلو. [ پ َ ] (اِ) هر دو طرف سینه و شکم . (غیاث ). راستا و چپای شکم مردم . (شرفنامه ٔ منیری ). جنب . حقو. صقلة. صقل . ضیف . معد.دث ّ. ملاط. فقر. کشح . صفح . (من
تربیثلغتنامه دهخداتربیث . [ ت َ ] (ع مص ) درنگی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). درنگی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درنگی . (آنندراج ). || بازداشتن کسی را از حاجت . (منتهی
تکبیلغتنامه دهخداتکبی . [ ت َ ک َب ْ بی ] (ع مص ) در واداشتن جامه را بر بوی سوز و بخور کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تکبیبلغتنامه دهخداتکبیب . [ ت َ ] (ع مص ) کباب ساختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).